کتابخانه اش پر بود از کتابهایی که هرگز خودش آنها را نخریده بود! معمولا از این و آن کتاب امانت میگرفت و خیلی برایش مهم نبود کتابها را به صاحبانشان برگرداند. البته اگر این وسط کسی خودش پیگیر بود و میگفت، بر میگرداند، اما خودش را مقید به بازگرداندن کتابی که امانت گرفته بود نمیکرد. شاید برخی از ما هم مبتلا به این ویژگی باشیم یا کسانی را دیده باشیم که ممکن است وسیلهای یا کتابی را به امانت بگیرند و دیگر هیچ وقت بر نگردانند.
برخی که آدمهای دست و دل بازی هستند خیلی پیگیر نمیشوند و فراموش میکنند، اما برای برخی دیگر زمینه ساز دلخوری میشود. امانتهایی که بر نمیگردند معمولا نشانههای خوبی نیستند اینکه فرد به طرف مقابلش این پیام را منتقل میکند که خیلی ممکن است مورد اعتماد نباشد. اینکه بار دیگر اگر درخواستی داشته باشد بی پاسخ میماند و اگر در شرایطی ضروری نیاز به امانت گرفتن وسیله، کتاب یا... را پیدا کند کسی دیگر به او امانت نمیدهد. اگرچه
امانت داری فقط در قالب اشیا و کالاها و کتابها و... خلاصه نمیشود. گاهی امانت کلمهها هستند. گاهی رازهای مگوی آدمها هستند که به وقت درد دلها و همدردیها ممکن است به امانت نزد دیگری باشند. گاهی هم این امانت آن قدر بزرگ و با عظمت میشود که خداوند بر شانههای بندگانش میگذارد. چنانکه حافظ گفت: «آسمان بار امانت نتوانست کشید، قرعه فال به نام من دیوانه زدند.» و آدمی که سزاوار امانت خدا باشد، باید از پس امانتهای دیگر هم
بر بیاید. «إِنَّ اللَّهَ یَأمُرُکُم أَن تُؤَدُّوا الأَماناتِ إِلى أَهلِها، خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبانش بدهید.» (فرازی از آیه ۵۸ سوره نساء)